

پند و اندرز نیکو بخوان و با آنان به نیکویی مجادله نما.
گمراهی
از دیگر رو آوردهای استفاده از روش مجادله، ایجاد گمراهی در میان مردمان است. این روش از سوی مشرکان و مخالفان ضد پیامبر و مؤمنان بسیار مورد استفاده قرار گرفته است و قرآن بیان میدارد که هدف مشرکان و مخالفان از این کار آنست تا مردمان را از حق دور کنند و به راه ضلالت و گمراهی سوق دهند.«ومن الناس من یجادل فی الله بغیرعلم ولاهدی ولاکتاب منیر-ثانی عطفه لیضل عن سبیل الله» کما اینکه بسیاری از زنادقه و متشبه در عصر ائمه به این امر اهتمام داشتند.
دلسوزی
از ره آوردهای مهم مجادلهگران برای بهرهگیری از این روش است، نمونههای چندی را میتوان در قرآن برای این موضوع یافت. یکی از مهمترین آنها مجادله حضرت ابراهیم (ع) با فرشتگان است«فلما ذهب عن ابراهیم الروع وجاءته البشری یجادلنا فی قوم لوط» که قرآن ضمن بیان آن به خصوصیات اخلاقی آن حضرت (ع) اشاره میکند و توضیح میدهد که علت و انگیزه اساسی مجادله آن حضرت، دلسوزی بیش از اندازه وی بوده است.
ارسطو و پیروان وی نتایج دیگری را نیز برای جدل ذکر کردهاند:
1. چون مراد از جدل افحام و الزام غیر است، این فن برای طـالبِ غلبـه، اسکات و الزامِ غیر سودمند است.
2. جدل برای ارتیاض و آماده کردن ذهن برای علوم برهانی و یقینی مفید است، زیرا ذهن را برای بحث و فحص در هر مطلبی و نیز یافتن حد وسط در هر قیاسی آماده میکند. انسان به تدریج عادت میکند که در بادیِ نظر و با خطور هر مطلبی در ذهن، بدون استقصا و تعمق آن را نپذیرد.
3. اگر در مسئلهای یافتن حقیقت دشوار باشد، میتوان با استفاده از صناعتِ جدل، دو قیاس نقیض، یکی در اثبات و دیگری در ابطال آن رأی تشکیل داد و با این روش، شناختنِ جزء صادق در هر قولی را آسانتر کرد.
4. چون فهم مشهورات برای عامۀ مردم میسرتر است، استفاده از آن، موجب آمادگی بیشتر برای فهم مسائل برهانی میشود و از این حیث جدل خادم برهان است.
5. مبادی صناعات از طریق استقراء به دست میآید و استعمال روش استقراء، متعلق به صناعت جدل است.

برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 40y.ir مراجعه نمایید
رشته حقوق همه گرایش ها : عمومی ، جزا و جرم شناسی ، بین الملل،خصوصی…
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
فصل سوم:تحقیق روشهای جدلی در پاسخبه شبهات کلامی درمناظرات امام صادق و امام رضا علیهماالسلام
در فصل قبل به تفاوتهای روش جدلی و برهانی اشاره کردیم و گفتیم که در مناظرات زیاد اتفاق میافتد که استفاده از روشهای برهانی ثمرهای در اقناع و اسکات خصم ندارند چرا که در مناظره باید از همان شیوههایی که خصم استفاده میکند استفاده نمود و لذا درجایی که او از برهان استفاده میکند ما هم باید از روش برهانی استفاده کنیم و اگر ازجدل استفاده میکند ما هم باید از همان روش جدلی استفاده نماییم بنابراین شاید بتوان گفت استفاده از شیوههای جدلی یک کاربرد ثانوی دارد یعنی چون نمیتوان از روش برهانی استفاده کنیم و استفاده از آن تأثیری مانند روش جدلی در مخاطب نداشته است از این روش استفاده میکنیم. روشی که اساس آن بر پایه مسلمات و مشهودات و آنچه مورد قبول طرف مقابل میباشد، روشی که آنچه در آن مهم است اسکات خصم است نه اقناع کردن هر چند که در بعضی مواقع اقناع را نیز بهدنبال دارد.
اول: روشهای جدلی در پاسخبه شبهات کلامی درمناظرات امام صادق علیه السلام
باتوجه به سیره حضرت صادق علیهالسلام و شرایط علمی و سیاسی حاکم در دوران حضرت صادق علیهالسلام و پیدایش وگرایش به فرقههای مختلف در آن دوران میبینیم که یکی از شیوههایی که بسیار زیاد و بهصورت جدّی در مناظرت حضرت بهکار برده میشد روش جدلی است و این به خاطر شیوهای مناظراتی است که با حضرت صورت میگرفت یعنی بیشترین روشی که طرف مقابل در پرسشهای خود بهکار میبردند روش جدلی بود و به صورتی سئوال میکردند که بعضاً راهی جز پاسخدهی به شیوههای جدلی در آن نبود که حضرت در تمامی این مناظرت فرد غالب و پیروز مناظره بودهاند.
در اینجا ما به اقسام مختلف شیوههای جدلی که حضرت صادق علیهالسلام در مناظرات خود استفاده میکردند را در ضمن برشماری به موارد آن اشاره میکنیم:
1 . روش جدلی نقدی
روش نقدی همانطور که از نام آن پیداست روشی است که در آن درصدد بیان انتقادات و ایرادات و نواقص تفکر فرد مقابل نسبت به آنچه که می پندارد حق است میباشد. چه اعتقاداتی که ممکن است فرد مقابل داشته باشد و آنها را حق بپندارد ولی چیزی جز جهل مرکب نباشد که حضرت با استفاده از امور مسلم و مقبول در نزد فرد مقابل به نقد وبررسی آنها میپردازد و این روش نقدگرایانه اعم است از اینکه نقد برداشتهای اشتباه از آیات و روایات باشد یا برداشتهای اشتباهی که در آرا و افکار خود شخص مقابل وجود دارد که حضرت همه این برداشت هارا موردنقد وبررسی قرار داده و برداشتها و تفاسیر صحیح را در اختیار آنها قرار میدهد.
از نکات جالب توجه در این روش آن است که امام در هیچ جای مناظره مخاطبان خود را متهم به دروغگویی و مغلطهگری نمیکند، بلکه در همه موارد، نقاط اشتباه و انحراف آنان را نقد میکند. در حقیقت امام از نقد شخصیت افراد خودداری می کند و به نقد مطالب میپردازد. با وجود آن که در برخی موارد احساس میشود که مخاطبان امام راه اعتدال را رها کرده، کلمات خود را آمیخته با دروغ، تحریف یا مغلطه میکنند، امّا امام در همه این حالات، با صبر و حوصله از کنار شخصیت افراد گذشته و تنها استدلالهای آنان را آماج حملات خود قرار میدهد. در مقابل میبینیم که جاثلیق- بزرگ نصرانیان- از تنها فرصتی که برای نقد شخصیت امام پیدا میکند سریعاً استفاده کرده، آن حضرت را به جهل و ناتوانی علمی متهم مینماید. توجه به این نکته در مناظراتی که دارای ناظران متعدد است باید بسیار مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا می تواند توجه مخاطبان را به سوی حق مداری مناظرهکننده جلب کند و از خارج شدن شکل مناظره از یک مباحثه علمی به دعوای شخصی جلوگیری نماید.
روشهای نقدی به سه قسم تقسیم میشوند:
الف . نقد جدلی برداشت خاص از آیات
ب . نقد جدلی برداشت خاص از روایات
ج . نقد آراء وافکار
1. نقد جدلی برداشت خاص از آیات
یکی از منابع مهم مسلمانان قرآن کتاب وحی و هدایت است که در بین مسلمانان کسی در صحّت و اعتبار آن شک نداشته وبه عنوان تنها فصلالخطابی که اختلاف در علوم را به آن ارجاع میدهند و تنها مرجعی است که حتی خطای در روایات رانیز به آن ارجاع میدهند.
یکی از دستآوردهای حضرت صادق علیهالسلام در روش نقدی تصحیح و نقد آرائی است که در مورد آیات قرآن پنداشته میشد چه تفسیرها و تأویلهایی نادرستی که درآیات قرآن وجود داشته که حضرت به تصحیح آنها نپرداختند. و اکثر این برداشتهای غلط در مورد آیات قرآن به جهت سوء برداشتی بود که صاحبان رأی نسبت به آیات داشتنند. در ذیل ما به چند نمونه از این موارد اشاره میکنیم:
اول: در مناظرهای طولانی که یک فرد زندیق با حضرت داشتند سئوالاتی از حضرت پرسیدند مانند آنجا که پرسید: مگر شما معتقد نیستید که خداوند فرموده: «بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را» ، بارها فرد گرفتار را دیدهایم که دعا مىکند ولى اجابت نمىشود، و ستمدیده کمک مىخواهد و او را یارى نمىکند؟
حضرت فرمود: واى بر تو! هر که دعا کند اجابت شود، امّا فرد ظالم تا وقتى که به درگاه خدا توبه نکند دعایش مردود خواهد شد، و امّا فرد محقّ هر وقت دعا کند مستجاب شود، و بلا از آنجا که خبر ندارد از او دفع مىگردد، و در صورت عدم استجابت؛ همان دعا موجب ذخیره ثواب بسیارى براى او شده که روز نیاز بدادش مىرسد، و اگر دعاى بنده بخیر او نباشد نیز مستجاب نشود، و بر مؤمن عارف دعا در مواردى که نمىداند صحیح است یا خطا بسى گران است، گاهى بنده خواستار نابودى کسى شده که هنوز زمانش بپایان نرسیده، و خواستار بارانى شده که هنوز وقت بارش آن نرسیده، زیرا خداوند از همه به تدبیر آنچه خود آفریده آگاهتر است، و مانند این بسیار است، پس خوب در این باره اندیشه و تأمّل کن.
در این آیه حضرت به خوبی دلیل عدم استجابت دعا را برای آن زندیق توضیح میدهند و بیان میکند که آنچه که تو میپنداری که هر دعایی باید مستجاب شود درست نیست.
دوم: حفص بنغیاث گوید: در مسجدالحرام حاضر شدم و ابنأبىالعوجاء از امام صادق علیهالسّلام درباره این آیه مىپرسید: «هر گاه پوست تنشان پخته شود و بسوزد آنان را پوستهاى دیگرى جایگزین سازیم تا عذاب را بچشند» که آن پوستهاى دیگر چه گناهى مرتکب شدهاند؟
امام علیهالسّلام فرمود: واى بر تو، آن است و آن غیر آن!
گفت: مثالى در این باره از امور دنیا برایم بزنید.
فرمود: بسیار خوب، آیا فکر مىکنى اگر مردى آجرى را بشکند سپس بر روى آن آب بریزد سپس آن را به همان شکل اوّلیه خود بازگرداند مگر نه این است که آن آن است و آن غیر آن؟!
گفت: آرى همین طور است، خدا بر عمرت بیفزاید.
دراین مناظره حضرت بااستفاده از یک مثال محسوس به او میفهماند که هرچند شکل اول ودوم شبیه هم هستند ولی وجود اولی غیراز وجود دومی می باشد واینها از حیث وجود باهمدیگر تفاوت دارند.
2 . نقد جدلی برداشت خاص از روایات
در بعضی از افراد اعم از مسلمان وغیر مسلمان دیده میشد که روایاتی را از کلام پیامبر یا سیره پیامبر نقل میکنند و برداشت هایی از آن روایات می کنندکه غیر از آن چیزی بود که خود پیامبر اراده کرده بودند و حتی در بعضی مواقع همین اشتباه در نقل و برداشتها منجر به انحرافات اعتقادی و بدعتهای جدیدی در دین میشد. لذا حضرت صادق علیهالسلام یکی از رسالتهای مهم خود را در تصحیح این برداشتها وانحرافات فکری میدیدند و در صدد برآمده و هرجا که که سوء برداشتی مشاهده میکردند به تصحیح آن میپرداختند.
اول: عبدالمؤمن انصارىّ گوید: به امام صادق علیه السّلام گفتم: گروهى حدیثى از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نقل کردهاند که فرموده: «اختلاف امّت من رحمت است»، نظر شما چیست؟
فرمود: راست گفتهاند.
گفتم: اگر اختلاف اینان رحمت باشد؛ پس اجتماعشان موجب عذاب است؟
فرمود: معنایش این طور نیست که شما و اینان فهمیدهاید، به این آیه توجّه کن:
«پس چرا از هر گروهى از ایشان جمعى بیرون نروند [و دستهاى بمانند] تا دانش دین بیاموزند- و آیات و احکام جدید را فرا گیرند- و مردم خویش را چون به سوى ایشان بازگردند هشدار و بیمدهند شاید که بترسند و بپرهیزند» ، خداوند ایشان را امر فرموده که [همه بهجنگ نروند بلکه] گروهى نزد رسول خدا صلّىاللَّه علیه و آله بمانند و با او آمد و شد کرده و آیات و احکام جدید دین را فراگیرند، سپس نزد قوم خود بازگشته و تعلیمشان دهند، مراد از اختلاف، تنها آمد و شد در شهرها است نه اختلاف در دین خدا، هر آینه دین خدا واحد و یکى است.
دوم: در یکی از مناظرات حضرت با ابوالهذیل علاف یکی از سران معتزله نسبت به کلام پیامبر اینگونه بحث مینماید.
حضرت گفت: نظر شما درباره امامت چیست؟
گفتم: منظورت کدام امامت است؟
گفت: که را پس از پیامبر مقدّم مىدارید؟
گفتم: همان که خود آن حضرت مقدّم داشت.
گفت: او کیست؟
گفتم: أبو بکر.
گفت: اى أبو الهذیل، براى چه او را مقدّم داشتید؟
گفتم: بنا به فرمایش خود پیامبر که: «بهترین خود را مقدّم دارید و برترین خود را به ولایت رسانید»، و مردم بر همین رضایت دادند.
گفت: اى أبو الهذیل، همین جا سقوط کردى.
امّا اینکه گفتى آن حضرت فرموده: «بهترین خود را مقدّم دارید و برترین خود را به ولایت رسانید»، از خود شما نقل است که أبو بکر به منبر رفته و گفت: «من والى شما شدم ولى با بودن علىّ بهترین شما نیستم»، اگر این سخن را بر او بستهاند که مخالفت رسول خدا صلّىاللَّه علیه و آله را کرده باشند، و اگر أبو بکر بر خودش دروغ بسته باشد که منبر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله جاى دروغگویان نیست.
و امّا اینکه گفتى: مردم بدان راضى شدند، که بیشتر انصار گفتند: از ما امیرى باشد و از شما نیز امیرى، و از مهاجرین زبیر بن عوّام گفت: با کسى جز علىّ بیعت نمىکنم، و با آن وضع بهجانش افتاده و شمشیرش را شکستند، و أبوسفیان نزد علىّ علیه الصّلاه و السّلام آمده و گفت: اى أبو الحسن، اگر اراده کنى تمام مدینه را پر از سواره نظام و جنگجو مىکنم.
و سلمان از مسجد خارج شد و به زبان فارسى گفت: «کردید و نکردید، و ندانید که چه کردید»، و مقداد و أبوذرّ، پس این از مهاجران و انصار.
دراین مناظره به خوبی روشن است که حضرت به نقد برداشت های اشتباه از روایات پیامبر نموده وبه اصلاح دیدگاه ابوالهذیل در برداشتش درباره امامت بعداز پیامبر می پردازدوپرده از معارفی که ازاو پنهان بوده است را برمی دارد.
3. نقد آراء و افکار
نقد آراء و افکار دیگران یکی دیگر از شیوهها و روش های نقدی است که حضرت دائماً در حال نقد این نوع افکار بود. افکار الحادی زنادقه ملحد و مشبهگراهای مسلماناننما که خود هیچگونه حجّتی به صحّت آن افکار نداشته ودلیل قانعکنندهای هم که نداشتند هیچ بلکه اگر مطلبی هم میبود خود دلیل خود را نقض میکرد.
اول: فرد زندیق پرسید: و گروهى معتقدند: خداوند ازلى است و با او طینتى موذى بودهکه ناگزیر با آن آمیخته و داخل شده، و از همین طینت اشیاء را خلق کرده!!.
حضرت فرمود: سبحان اللَّه و تعالى! این عاجزترین معبودى است که به قدرت وصف شده، که قادر به رهایى از آن طینت نیست! اگر طینت زنده است و ازلى، پس هر دو خدایى قدیمى بوده و باهم آمیخته شده و
عالم را از جانب خودشان تدبیر کردهاند، و اگر این گونه باشد پس دیگر از کجا مرگ و فنا آمده؟ و اگر طینت مرده و بىجان است، میّت را با ازلىّ قدیم بقایى نیست، و از میّت زنده نمىآید، و این مقاله و گفتار دیصانیّه است، گروهى که در گفتار از تمام زنادقه بدتر و در مثال از همه ضعیفتر و خوارترند، کتابهایى را مطالعه مىکنند که اوائل ایشان نگاشتهاند، در آنها الفاظى را بر ایشان آراستهاند که نه اصل ثابتى دارد و نه دلیل و حجّتى براى اثبات ادّعایشان، اینها همه از سر مخالفت با خدا و رسول او، و تکذیب چیزهایى است که پیامبران از جانب خدا آوردهاند.
دوم:. یکی از اعتقادات فاسدی که درعصر امام صادق توسط ابوحنیفه پا گرفت و کمکم رونق پیداکرد
اعتقادبه رأی وقیاس بود که حضرت بارها وبارها او را از این کار نهی کرد و او هر چند قول داد که دیگر قیاس نکند ولی حسد و جاهطلبی او را به ادامه این کار وادار می کرد.
و از عیسى بن عبد اللَّه قرشى نقل است که: روزى أبو حنیفه بر امام صادق علیهالسّلام وارد شد، حضرت بدو فرمود: به من گفتهاند که تو قیاس مىکنى.
گفت: آرى.
فرمود: قیاس مکن زیرا نخست فرد قیاسگر ابلیس ملعون بود وقتى که گفت: «مرا از آتش آفریدى و او (آدم) را از خاک » ، او میان آتش و خاک قیاس کرد، و اگر نورانیّت آدم را با نورانیّت آتش قیاس مىکرد امتیاز میان دو نور و پاکیزگى یکى را بر دیگرى درمىیافت .
دراین مناظره نیز حضرت به نقددیدگاه های ابوحنیفه پرداخته ودرصدد آن است که او را از ورطه هلاکت نجات دهد که همین نقددیدگاه های او وجه جدلی بودن این مناظره را می رساند.
2 .روش جدلی نقلی
در بعضی از مناظرات لازم میشد که آن بزرگوار برای اینکه بتواند به مطلبی استدلال نماید تا مورد قبول طرف مقابل باشد ناچار به استدلال به مقبولات و مسلماتی از قرآن و روایات یا امورتاریخی مشهوری بود که که قابل نفی و انکار برای هیچ کسی نبود و به توضیح و تفسیر آن مطلبی که مورد مناقشه بود بپردازند.گاهی اتفاق میافتاد که حضرت سئوالی میپرسیدند و طرف مقابل ناتوان از پاسخدهی به آن بودند وخودحضرت شروع به توضیح آن باتوجه به امور مورد قبول آنها مینمودند.
اول: فرد زندیقی از حضرت
